جزئیات وبلاگ

چه زیباست با یتیمان عشق گفتن...

در دنیای مجازی چه اتفاقی رخ داد؟!(بخش دوم)

در دنیای مجازی چه اتفاقی رخ داد؟!(بخش دوم)

نوشتم: من یوسف هستم، تحصیلاتم در رشته جامعه شناسی بوده و به دلیل مشکلاتی نتوانستم بیش از مقطعی ادامه دهم، ولی این رشته را دوست دارم،۴۳ ساله هستم و در شهر{؟} زندگی می کنم، من تنها زندگی می کنم و متاسفانه همسرم را در یک حادثه از دست دادم و شما جناب خودتان را معرفی کنید.
در جواب گفت: آقا یوسف از شغلتان چیزی نگفتی؟
نوشتم: من در جهت علاقه ای که به جامعه شناسی دارم رمان می نویسم و چند کتاب نیز تا به حال منتشر کرده ام که خوشبختانه ناشر خوبی هم دارم و الحمدالله کتابهایم خوب بفروش رسیده.
مجدد از من سوئال کرد:اگر موضوعی خوبی باشد حاضر هستی آن را بنویسی؟
در جواب گفتم: تا چه موضوعی باشد. ائل بایستی موضوع را بخوبی بدانم،اگر چیزی دارید یا موضوعی را می دانید برایم بفرستید، من ایمیل دارم و یا برایم به آدرسی که می دهم بفرستید، مطمئن باشید اگر خوب باشد بنام خودتان می نویسم.
جوابم را اینگونه نوشت: انشالله ببینم چطور میشه به دستتان برسانم، عامیانه گفتم و ادامه داد آقا یوسف عکس شما در پروفایل شما بخوبی مشخص نیست اگر ممکنه عکس واضح تری برایم بفرستید.
جوابش را گفتم: چشم جناب شما چقدر خوب و جالب مطالبتون را می نویسید و هنوز اسمتون را بهم نگفتید، ولی یک عکس از خودم گرفتم و فرستادم.
جالب گفت: قبول کنید اسم زیاد مهم نیست ولی این رفتار ها و شخصیتها باعث می شوند که انسان تحت تاثیر طرف مقابلش قرار بگیرد ، ولی خوب هستید، عکستون خوبه ، دیدمش و بعد از چند دقیقه مجدد نوشت منم در یک فضای خوب بزرگ شدم و دوست دارم برای کارهایم ارزشی قائل شوم و همینطور کسانی که… ببخشید شارژ گوشیم داره تموم میشه، میزنم به برق و حدود سه ساعت دیگه خدمتتون پیام می دهم، بازم ببخشید.
پیام آمد: آقا یوسف سلام گوشیم خوب شارژ شد،عرض کردم منم داستانهای کودک و نوجوان می نویسم و علاقه زیادی به این موضوع دارم و در ادامه گفت من جناب نیستم!!!
سوال کردم: منظورتون چیه جناب نیستید؟ نکنه خانم هستید؟
بلافاصله پیام فرستاد: …..
برای خواندن ادامه داستان به بخش داستان در روز های آینده سر بزنید.

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *